جدول جو
جدول جو

معنی کج گردن - جستجوی لغت در جدول جو

کج گردن(کَ گَ دَ)
که گردن کج دارد. احدل. حدلاء. (یادداشت مؤلف) ، ذلیل. توسری خور. مظلوم. مقابل گردن شق
لغت نامه دهخدا
کج گردن(کَ)
دهی است از دهستان چناران بخش حومه شهرستان مشهد. جلگه ای و معتدل. سکنه 150 تن. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از کز کردن
تصویر کز کردن
کنایه از خود را جمع کردن و در خود فرو رفتن
فرهنگ فارسی عمید
(رَ تَ / رَ تَ)
خم کردن. تعویج. (یادداشت مؤلف). پیچانیدن. معوج کردن. خمانیدن. خم دادن. (فرهنگ فارسی معین). خل کردن. دوتا کردن. دولا کردن: شاخس الشعاب الصدع، کج کرد کاسه دوز شکاف را پس التیام نپذیرفت. (منتهی الارب).
- کج کردن راه، از راه بگردیدن. از سوی دیگر رفتن. از راه اول منحرف شدن و به راه دیگر روی آوردن.
- کج کردن گردن، خم کردن گردن بعلامت تقاضا و خواهش:
پی زر کج نکنم گردن خود چون نرگس
خرقه بر خرقه ازان دوخته ام همچو بصل.
وحشی
لغت نامه دهخدا
تصویری از کز کردن
تصویر کز کردن
چون محزونی یا بیماری در خود فرورفته
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پس گردن
تصویر پس گردن
پشت گردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از دج کردن
تصویر دج کردن
مهر کردن، توده خرمن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از خر گردن
تصویر خر گردن
گردن کلفت
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از حج کردن
تصویر حج کردن
مراسم حج را بجا آوردن حج گزاردن، هنجیدن هنج گزاردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از رج کردن
تصویر رج کردن
به صف نهادن، بدسته کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از کر کردن
تصویر کر کردن
بچه های بسیار تولید کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از کج کردن
تصویر کج کردن
خم کردن، پیچانیدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از کج کردن
تصویر کج کردن
إمالةً
دیکشنری فارسی به عربی
تصویری از کج کردن
تصویر کج کردن
Tilt
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از کج کردن
تصویر کج کردن
incliner
دیکشنری فارسی به فرانسوی
گردن کوتاه
فرهنگ گویش مازندرانی
تصویری از کج کردن
تصویر کج کردن
inclinare
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
تصویری از کج کردن
تصویر کج کردن
inclinar
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از کج کردن
تصویر کج کردن
kippen
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از کج کردن
تصویر کج کردن
przechylać
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از کج کردن
تصویر کج کردن
наклонять
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از کج کردن
تصویر کج کردن
нахиляти
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از کج کردن
تصویر کج کردن
inclinar
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
تصویری از کج کردن
تصویر کج کردن
جھکانا
دیکشنری فارسی به اردو
تصویری از کج کردن
تصویر کج کردن
kantelen
دیکشنری فارسی به هلندی
تصویری از کج کردن
تصویر کج کردن
ঝুঁকানো
دیکشنری فارسی به بنگالی
تصویری از کج کردن
تصویر کج کردن
เอน
دیکشنری فارسی به تایلندی
تصویری از کج کردن
تصویر کج کردن
kuegemea
دیکشنری فارسی به سواحیلی
تصویری از کج کردن
تصویر کج کردن
傾ける
دیکشنری فارسی به ژاپنی
تصویری از کج کردن
تصویر کج کردن
להטות
دیکشنری فارسی به عبری
تصویری از کج کردن
تصویر کج کردن
기울이다
دیکشنری فارسی به کره ای
تصویری از کج کردن
تصویر کج کردن
memiringkan
دیکشنری فارسی به اندونزیایی
تصویری از کج کردن
تصویر کج کردن
झुकाना
دیکشنری فارسی به هندی
تصویری از کج کردن
تصویر کج کردن
倾斜
دیکشنری فارسی به چینی